برای عاشقان دل خسته - پیش به سوی شادی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیش به سوی شادی

*

                   تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

پرسید چقدر مرا دوست داری ؟

سکوتی کردم . چند لحظه به چشم هایش خیره شدم ...

گفتم : دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقتم . عاشق یک عشق واقعی . عاشق تو ...

عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری می کند .

به عشق این لحظه های انتظار * دوستت دارم * .

به اندازه ی تمام لحظات زندگیم تا آخر عمر عاشقتم ...

به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم * دوستت دارم * .

به عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو . در زیر باران قدم میزنم . عاشق بارانم . . .

به عشق آمدن باران و به اندازه ی تمام قطره های باران *  دوستت دارم * .

به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره می شوم  .

به اندازه ی تمام ستاره های آسمان * دوستت دارم * .

به عشق دیدنت بی قرارم  . حالا که تو را دارم هیچ غمی جز غم دلتنگی ات در دل ندارم .

به اندازه ی تمام لحظات بی قراری و دلتنگی  * دوستت دارم * . . .

من که عاشق چشم هایت هستم . عاشق گرفتن دست های مهربانت هستم

به عشق آن چشم های زیبایت * دوستت دارم * .

لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است .

آن گاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن نفس گیر است ...

به شیرینی لحظه های عاشقی * دوستت دارم * .

من که تنها تو را دارم . از تمام دار دنیا فقط  تو را می خواهم . تو تنها آرزویم هستی ...

به اندازه ی تمام آرزو هایم که تنها تویی .

به اندازه ی دنیا که می خواهم دنیا نباشد و تنها تو برای من باشی

به اندازه ی همان تنهایی که یا تنها با تو هستم و یا تنها به یاد تو هستم . ای عشق من ...

ای بهترینم ... به عشق تمام این عشق ها  * دوستت دارم *  .

پرسیدم : به جواب این سوال رسیدی ؟

این بار او سکوت کرد .

و این بار او با چشم های خیسش به چشم هایم خیره شد ...

اشک هایش را پاک کردم و این سکوت عاشقانه هم چنان ادامه داشت ...

و من باز هم گفتم : به اندازه ی وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما برپاست 


+نوشته شده در پنج شنبه 89/7/1ساعت 12:16 عصرتوسط سپیده | | نظر

آشیان تهی دست مرا

مرغ دستان تو پر میسازند

آه مگذار که دستان من

 

 آن اعتمادی که به دستان تو دارد

                   به فراموشی ها بسپارد

آه مگذار که مرغان سپید دستت

دست پرمهر مرا سرد و تهی بگذارد

من چه می گویم آه.......

با تو اکنون چه فراموشی هاست؟!!!

با من اکنون چه نشستن ها، خاموشیهاست

                  تو مپندار که خاموشی من

                   هست برهان فراموشی من...


+نوشته شده در چهارشنبه 89/6/10ساعت 1:32 عصرتوسط سپیده | | نظر

 

 

کاش وقتی زندگی فرصت دهد

گاهی از پروانه ها یادی کنیم

کاش بخشی از زمان خویش را

وقف قسمت کردن شادی کنیم

کاش گاهی در مسیر زندگی

باری از دوش نگاهی کم کنیم

فاصله های میان خویش را

با خطوط دوستی مبهم کنیم

کاش وقتی آرزویی میکنیم

از دل شفاف مان هم رد شود

مرغ آمین هم از آنجا بگذرد

حرف های قلبمان را بشنود

***************


+نوشته شده در دوشنبه 89/5/25ساعت 4:2 عصرتوسط سپیده | | نظر

عکس تصویر تصاویر پیچک ، بهاربیست Www.bahar22.com

خیلی سخته که دلی روبا نگات دزدیده باشی

وسط راه اما ازعشق،یه کمی ترسیده باشی

 خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی ازخودت می پرسی یعنی،میشه اون بره زمانی؟

خیلی سخته توی پاییزباغریبی آشنا شی اما

وقتی که بهار شد یه جوری ازش جداشی

خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اونو ببینه

خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه

چقدر از گریه اون شب،چشم تو سرش شلوغه 

خیلی سخته واسه اون بشکنه یه روز غرورت اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت

خیلی سخته بودن تو واسه اون بشه عادت 


 
دیگه بوسیدن دستات واسه اون بشه عبادت

خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی تا که بین دوپرستو نباشه هیچ اختلافی

خیلی سخته اونکه دیروز واسش یه رویا بودیاز یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی

خیلی سخته بری یکشب واسه چیدن ستاره ولی تا رسیدی اونجا ببینی روزشد دوباره

خیلی سخته که من وتو همیشه باهم بمونیم

انقدعاشق که ندونن دیوونه کدوممونیم

*******************


+نوشته شده در دوشنبه 89/5/25ساعت 4:1 عصرتوسط سپیده | | نظر

قسمت نشد ببینمت ،خدانگهداری کنم
فرصت نشد بمونم و از تو نگهداری کنم
گفتم اگه ببینمت دل کندنم سخته برات
اگه یه وقت بگی نرو
رفتن پر از درده برام
گفتم صداتو نشنوم
ندیده از پیشت برم
پشت سرم زاری نکن
چی کار کنم مسافرم...

من میرم ولی باز ،تو بدون همیشه
یاد تو از خاطر من، فراموش نمیشه
گل من خوب می دونی،
بی تو تک و تنهام عزیزم
اگه تو نباشی می میرم....

نامه رو تا تهش بخون
گریه نکن طاقت بیار
نامه رو خط خطی نکن
دو جمله رو هم دووم بیار
باور نکن یه بی وفام
نامه میذارم و میرم
نه ،
قسمت زندگی اینه
به کی بگم مسافرم...

سهم من از تو دوری
تو لحظه های بی کسیم
قشنگی قسمت ماست
که ما به هم نمی رسیم.......

من میرم ولی باز ،تو بدون همیشه
یاد تو از خاطر من، فراموش نمیشه
گل من خوب می دونی،
بی تو تک و تنهام عزیزم
اگه تو نباشی می میرم....

همیشه زنده می مونه با یاد تو ترانه هام
منو ببخش اگه بازم ، اشکام چکید رو نامه هام
دیگه تموم شد فرصت ، خاطره هام پیشت باشه
تموم خاطرات خوش ، خدانگهدارت باشه.......
 
و این آخرین آفتابِ عمرم بود
آخـرین سپـیده قـبل از مـرگ
در مـیـان سیاهــی اوهــام
من در انـدیشة همیـن یک برگ
آخـرین بـرگِ دفـترِ عمرم
کـه شده پاره پاره و بی رنگ
زنـدگی یکی ، دو روزی بــود
روز اول با مـن و دیگری در جنگ
به هنگام گریه چون سیل و
به هنـگام سـوختن شـد سنـگ
سنگِ آتشینِ دهر کوبید و
درآن دم شعله زد بر وجودم رنگ
و کنون بر سرم افـکند
ســــایـة کبـــودِ مــــرگ
***************
 
 

+نوشته شده در دوشنبه 89/5/25ساعت 4:0 عصرتوسط سپیده | | نظر

   1   2   3      >