غضنفر با ماشینش تو برفا گیر می کنه زنجیر نداشته سینه می زنه دلداری غضنفر به عیالش: مهم نیست که قشنگ نیستی ! قشنگ اینه که مهم نیستی توی یک مهمانی، خانمی رو می کنه به حیف نون، می گه: بچه از باباش می پرسه: به غضنفر میگن وقتی حضرت یونس رفت تو دهن نهنگ چی شد؟ غضنفر میگه : یه سازمانی تشکیل شد به نام یونس کو از یارو میپرسن: صورتی چه رنگیه؟ میگه: قرمز یواش به غضنفر میگن نظرت در مورد بند گردنیه موبایل چیه؟ میگه خوبه فقط موقع شارژ یکی دو ساعت آدم رو علاف میکنه!! پسری به پدرش گفت:« پدرجان! یادتان هست که می گفتید اولین دفعه که ماشین پدرتان را سوار شدید، ماشین را درب و داغان برگرداندید خانه؟» معلم:« ناصر! اگر حمید ? تا مداد داشته باشد و ? تای آن را به رضا بدهد، چند تا مداد برایش می ماند؟» غضنفر ماه رمضان زولوبیا گرفته بود و گذاشت رو طاقچه و بعد مشغول نماز شد. یه دفعه متوجه شد پسرش سراغ زولوبیاها رفته. موقع قنوت گفت : ربنا آتنا فی الدنیا الحسنه ... کسی به زولوبیا دست نزنه معلمی در کلاس علوم از دانش آموزی پرسید:« با دیدن پای این حیوان، نام حیوان را بگو.» شرکت کننده: «تو جیب جا به یارو میگن باباتو بیشتر دوست داری یا مامانتو میگه مامانتو یه مرده به رفیقش میگه : ببین، من هر وقت با زنم دعوا می کنم، همیشه حرف آخر رو من می زنم و اون هیچی نمیگه. رفیقش میگه : بابا دمت گرم ، کارت خیلی درسته، حالا اون حرف آخر چیه؟ میگم: "غلط کردم
|
Aboutطول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
Home
|