پاییز - پیش به سوی شادی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیش به سوی شادی


 بازهم پائیز آمد اما اینبار همراهی در کنارم نمی بینم...


 شاید حتی همراهی برای قدم در میان برگهای بی جان ...


 هنوز برگها نیز ترانه قدمهای عاشقانه ما را به خاطر دارند....


 قدمهای به وسعت دو قلب عاشق ، قدمهایی به همنوازی همه درختان و


 شاید قدمهایی از کرانه قلب عاشق من بر روی دفتر خاطرات زندگی


 سردم...


 آری زمان صبر نمیکند روزی با تو حالا بدون تو از این فصل و کوچه های


  دلتنگی آن عبور میکنم...


 اما پائیز نیز به دنبال نوای قدمهایت از قلب من کوچ کرده است ....
 
 
 

 

 

 

 


 

من تو بهت گرگ و میشم تو چته؟

من زدن تیشه به ریشم تو چته؟

از نگاه هرزه ی خیابونا من دارم شکنجه میشم تو چته؟

اسممو چنددفعه بردی تا حالا؟

چند ستاره کم آوردی تا حالا؟

تو مثل من که همش کم میارم

به در بسته نخوردی تا حالا

 

دل..................

دیگه بسشه درد

توی برزخ سرد

آآآآآآآآآه ه ه ه ه.....

دیگه خسته شدم

دل شکسته شدم

دارم میمیرم

 

من پر دسته نیازم تو چته؟

من میسوزم و میسازم تو چته؟

تو قمار زندگی منم که مفت

از تو نیستمو میسازم تو چته؟

من همونم که شکستیش یادته؟

به رگ فاصله بستیش یادته؟

حالا اومدی چیو نشون بدی

دلی که نمی پرستیش یادته؟

 

 

 

 

 

 

 



+نوشته شده در یکشنبه 89/5/31ساعت 2:48 عصرتوسط سپیده | | نظر